#وصیتنامه_شهید_صفر_اباذری
بسم الله الرحمن الرحيم
«اشهد ان لااله الا الله و محمد الرسول الله» خاتم الانبياء و المرسلين نبيا و علي ابن ابيطالب و حسن ابن علي و حسين ابن علي و علي ابن حسين و محمد ابن علي و جعفر ابن محمد و موسي ابن جعفر و علي بن موسي و محمد ابن علي و علي بن محمد و الحسن بن علي و الخلف الصالح (الامام مهدي عليهم السلام )
منت خداي را كه توفيق عنايت فرموده كه در زمره سپاهيانش براي رويارويي با دشمنان دينش قرار گيريم و اين سعادت را نصيب فرمود كه در اين راه از پاي ننشينيم .
خدايا، با چه زبان ميتوان تو را وصف نمود و با چه بيان قدرت و عظمت تو را تصور كرد و كدام عقل را توان گنجايش تصور توست كه من قاصر، بدبخت درمانده، ضعيف ذليل با تو سخن گويم اما گستاخيم از اين است كه بردباري و صبر تو اجازه ميدهد كه ترا وشهاي مغزم را بر روي كاغذ بنگارم كه دردرگاه ربوبيت به عنوان مدركي كه شهادت بر يگانگيت بر خاتم رسالت و بر حقانيت ائمه ات باشد، خدايا، اي آنكه فروتن گشته همه چيز در مقابل عظمتش واي آنكه تسليم شده همه چيز در برابر قدرتش، اي آنكه همه چيز تسليم شده در برابر عزتش اي آنكه خاضع گشته همه چيز در برابر هيبتش اي با عظمت از هر با عظمتي اي حكيم تر از هر با حكمتي، چگونه تو را ستودن و چگونه از تو ياد كردن ما راه مني، بسي كه از شدت ناداني وجهالت مهرسكوت بر لب زنيم و خاموش باشيم. چرا كه تو بودي قبل از آنكه مخلوق باشد و خواهي بود، بعد از آنكه همه چيز فاني شود، معبودا، ما را وظيفه بود كه آستان عزتت سربندگي بر خاك بسائيم و ذليلانه سر سجده در مقابلت فرود آوريم، ما را وظيفه بود كه از خشيت تو هميشه سرافكنده باشيم و از قهر تو هميشه نالان بوده و اشك بريزيم و از خوف اينكه بر ما خشمگين شوي خاك بيابان بر سر بپاشيم و لرزان باشيم، ما را وظيفه بود كه آنقدر گريه كنيم تا چشمهايمان در كاسه خود فرو رود و آنقدر سجده كنيم تا كمرم خم شود و آنقدر روزه باشيم تا رخسارم از طاعت تو زرد باشد.
اي مهربانترين مهربانان مارا وظيفه آن بود كه عرض كردم (بلكه بالاتر از ) ولي خيلي كوتاهي كردم و بسيار وظيفه ناشناسي كردم.
خدايا حال اگر تو با عدالت خود با ما رفتار كني ما چه كنيم؟
اگر در مقابل نيكي، نيكي و در مقابل خطايم عقوبت بفرمايي چه كنم؟
خدايا تو خود مي داني كه در آن صورت نوك سوزني در مقابل سنگيني كوههاي زمينت نتيجه اعمال من است و من تحمل خشم تو را ندارم خدايا من تحمل دوري از حضرت معصومانت را كه پدرم و مادرم فداي ايشان باد ندارم.
خدايا هنگامي كه گناهانم را مي بينيم، بي تاب مي شويم و وقتي جود و بخشش تو را مي بينيم تسكين مي يابم .
«يا دائم الفضل علي البريه يا باسط اليدين با لعطيه يا صاحب المواهب سنيه صل علي محمد خير الوري واغفر لنا ....»
خدايا وقت كلامت را مي خوانم ودر منجلاب گناهان حلقه نجات و نور رهايي مي بينم.
((قل ان صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين ))
بگو همانا نماز من و پرستشم و زندگيم و مرگم از آن خداوند پروردگار جهانيان است و باز مي خوانيم بعد هم «يمنيهم و مت يعدهم الشيطان الا غرورا ،،،،،،،» شيطان انسان را وعده مي دهد.
شیطان انسان را وعده میدهد و آرزومند و اميدوار كند، ولي شيطان وعده و نويد او بجز غرور و فريب نيست و چون بيشتر خواندن به همان اندازه بيشتر اميدوار ميشوم و چون تامل كردم ديدم هر آنچه تو فرمودي مايه خير است و هر آنچه جلوه گوش ميكند لهو لعب نيست چون بيشتر خواندم، ديدم چيزي جز غضب تو عايد انسان نميشود و هر كس از شيطان اطاعت كند تسليم او شود براستي در دنيا در خسران است در ضلالت و گمراهي و در سختيها و رنجهاست. و هر كس كه روسوي تو آورد تو عزتشان خواهي داد و محك سنجش را برايشان عطا خواهي فرمود ((ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا )) خدايا تو فرمودي ((من يعمل سوا ويعظم نفسه يستغفر الله يجد الله غفرا و رحيما ))....... هر كه عمل زشتي از او سر زند يا به خويشتن ظلم كند سپس از خدا طلب آمرزش و عفو كند خدا بخشنده ومهربان خواهد بود.
بار الهي لذا رو سوي تو آورده ام و به تو پناه آورده ام و از شر نفس سركشي كه اماره بالسوسه بود و تو را چه نيك ملجه و پناهگاهي يافتم و چه زيبا به وعده هائي كه داده بودي عمل كردي.
خدايا از تو خواستم كه مرا پاسدار ارزشهاي خون شهداي گلگلون كفن تشيع قرار دهيد و در طول اين مدت مرا از خط رهبري امام خميني روحي له الفدا گمراه نكني و عاقبت اعمال ما را ختم به خير بفرمايي فرمودي و چون از تو خواسته بودم مرا در صف سربازانت قرار دهي ولي با اين همه درون تشنه ام سيراب نشد چرا كه فرموده بودي فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجرا عظيما ،،، و ما به تعبيري قاعد بوديم و جزو در خانه نشستگان از حضرتت در خواست كردم كه سبب حضورم را در جبهه فراهم سازي ولي چه مصلحتي بود كه اين خواهش به تاخير افتاد .
ولي همانطور كه شهيد مظلوم بهشتي و ديگران در خوابم فرمودند مصلحت در اين بود ولي باز از اين فوز و سعادت عظيم را نصيبم فرمودي حال چرا اصرار داشتم كه در جبهه باشم .
معبودا، دليلي نداشتم جز تو و عشق تو و بدست آوردن رضايتت، تو كه خود فرمودي كه بدست آوردن خشنودي تو بارها از بهشت با ارزشتر است من عاشق تو شدم زيرا كه فرموده بودي كه ((من عشقني عشقته و من عشقته قتلته ومن قتلته فعلي ديته ومن علي ديته فانا ديته)) آنكس كه به من عشق ورزيد من نيز به او عشق مي ورزم و آنكس كه به او عشق مي ورزم مي كشم او را و آنكس كه بكشم خونبهايش بر من واجب است و آنكس كه خونبهايش بر من واجب است پس من خودم خونبهايش هستم اين روا بود كه تو اينگونه بفرمايي و ما باز در پشت جبهه بمانيم تا مرگ ما را در آغوش بگيرد و در بستر جان به جان تسليم بكنيم ،،،،
آيا رواست كه در اين دنياي كه رفتني است مرگ ذليلانه را انتخاب كنيم و آيا عاقلانه بود كه با كوله بار سنگيني كه توان كشيدنش را نداريم به درگاهت بياييم آيا شيوه خردمندان است تو دعوت كني و ما به بازيچه هاي رنگارنگ دنيوي كه هيچ سودي كه به حال ما ندارد مشغول شويم و به دنيايي كه همه به تجربه دريافته اند كه هيچ وفايي ندارد اميدوار باشيم لذا تصميم گرفتم كه رها كنم آنچه را كه عاقبت به شري مي آورد و دنيا را به دنيا پرستان و بازيچه هاي آنرا به دوستدارانش بسپاريم بتو پناه آوردم كه بهترين جان پناه بودي و از كيد شيطاني كه مي خواست در اعمالم بودن را بگيرد. ازشيطاني كه از عابد تا فرد عامي مي فريبد و به بازيچه ها مشغول ميكند لذا تصميم گرفتم كه خودم را از تمام اينها برهانم و تنها با تو معامله كنم ((ياايها الذين امنوا هل ادلكم علي تجاره تنجيكم من عذاب اليم تومنون با الله و تجاهد ون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خيرلكم ان كنتم تعلمون) اي كسانيكه ايمان آورده ايد آيا شما را به تجارتي سودمند دعوت كنم شما را عذاب دردناك (آخرت) نجات بخشد آن تجارت اين است كه به خدا و رسولش ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد اين كار (از هر تجارت) اگر دانا باشيد براي شما بهتر است
ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان امنوا بربكم ، فامنا ،،،، خدايا ما نداي آن منادي را شنيديم كه دعوت كرد كه كاروان خونين پيكر تشيع مسافر مي پذيرد و قافله سالار اين شهيدان مولاي متقيان علي (ع) است و حضرات ائمه معصومين (ع) نيز در اين قافله حضور دارند بنا براين سوي تو آمديم ولي پذيرش در آن يا شرط داشت و آن اخلاص بود كه خود شاهد بودي كه تنها براي خاطر تو آمديم و تنها جهت اجابت دعوت حضرتت پا پيش نهاديم خدايا تو شاهدي كه تنها جلب رضايت تو هدف ما بود و رسيدن بلقاي تو عطش وجود ما برطرف مي كرد. وقتي كه به مسافران قبلي كاروان نگاه كردم ديدم كه بايد همچون شهداي كربلا باشند غريبانه و مظلومانه بميرند باید بعضی سرشان جدا شود و بعضی دستشان و بعضي تكه تكه شوند و بدنهاي مطهرشان زير سم اسبان له گردد.
تدبر كردم ديدم كه بايد اين دنيا را بازيچه پنداشت و از آن روي بر گرداند و بسوي تو آمد با اينكه مي ديدم سوي تو آمدن سختيها دارد، تهمت خوردنها مارك خوردنها اذيت كشيدنها دارد ولي باز آمدم.
در كاروان دوستانم را ديدم و به حالشان غبطه خوردم شهيد بزرگوار عبدالله كاظمخاني را ديدم و به نظر آوردم شبي را كه در جبهه بودم و در خدمتشان بودم از ترس و خوف از عقوبت اعمالشان داشت رنگ رخسارش پريده و بدنش لرزان بود و نيز محمد برزگر را و علي برزگر را با آن متانتش و با آن داغ دلهايشان و كريم طاهري را كه مي گفت :آرزو دارم غريبانه بميرم و جنازه ام به شهر برنگردد و سيد بزرگوار و سيدمحمد ساقي وسيدكمال الدين ساقي را و ناله هاي نيمه شبش را و جواد احمدي و جنازه اش را كه همچون اصحاب حسين(ع) در بيابانهاي داغ و سوزان ماند و ديگر عزيزان را كه به نام نمي شناسم و شهيد آيت(ایمانی) را با آن داغ دل و منتهي درجه مظلوميت و نهايت شجاعت و رشادت و ايمان و شهامت.
خدايا به بدن تكه تكه حضرت ابا عبدالله الحسين(ع) خدايا به سر از قفا بريده آن حضرت به گلوي تير خورده حضرت علي اصغر و به مظلوميت شهداي كربلا به دستهاي از بدن جدا شده حضرت ابوالفضل العباس (ع) به وجود مطهر پير كربلا حضرت حبيب ابن مظاهر، خدايا به بدنهاي پاره شهداي انقلاب اسلامي به جسدهاي كه هنوز در بيابانهاي كربلاي خون رنگ اسلامي در جلو تابش افتابها مانده ها
خدايا به داغ دل مادران شهداي ما را از امام حسين جدا نفرما
خدايا ، من مضطر، در مانده و بيچاره خواهشي دارم و آن اينكه ترتيبي بده كه بدن ما نيز همچون شهداي كربلا پاره پاره و تكه تكه گردد، زيرا من بدبخت فردا جواب بدهم، اگر بدن من سالم بماند و تنها در اثر تيري از دنيا بروم چگونه سرم از خجالت بالا خواهم آورد و خواهم گفت كه رهرو راه حسين بودم؟
چگونه سر زخجالت برآورم بر دوست كه خدمت بسزا نيامدم از دست.
اما وصيتهايم براي خانواده ام و دوستانم
مادرعزيزم
نميدانم چه جملاتي را بياورم كه از عظمت و بزرگواري آن جناب مدح كند و چه سخني گويم كه دردهاي دل تو را التيام بخشد و چگونه بگويم كه تشكري از رنجهايي كه براي، بزرگ كردن ما كشيده اي ،باشد قلم عاجز است از بيان عظمت شما چرا كه بهشت زير پاي شماست چرا كه بهترين ايثارها را و بهترين رشادتها را جنابعالي كرديد من چه بگويم جز اينكه بگويم دستهايتان را بلكه پاهايتان را و خاك زير پايتان را ميبوسم.
شما در زندگي مخصوصا در كودكي چراغ هدايت ما بوديد، من اين موهبت بزرگ الهي كه شامل حالم گرديده است، مرهون آن ارشادهاي شما ميدانم كه مي فرموديد و تشويق مي كرديد كه به جلسات ديني و كلاسهاي مذهبي و هيئتهاي عزاداري حضرت اباعبدالله(ع) برويم.
و همچنين در بعد از انقلاب وقتي كه ميخواستم پاسدار شوم موافقت حضرت عالي شرط بود و نيز در حضور ما در جريانهاي بعد از انقلاب اين شما بوديد كه ما را به تشويق به مسلمان بودن ميكرديد و اين شهادت نيز در روند آن تسليم بدست آمده و يقينا شما نيز اين مطلب را مي دانستي، ولي تذكراتي را لازم مي بينم كه اين دنيا فاني و همه از نيك و بد خواهند مرد ولي در اين بين سعادت با كسي است كه آخرت خود را به دنيا نفروشد.
همچنانكه ائمه ما عليهم السلام كردند، راستي اگر بنا بود كه دنيا باشد چه كساني صالح تر از پيامبران الهي بودند ولي صحبت در اين است كه اين دنيا دار امتحان است، جائي است كه همه را امتحان خواهد كرد كه چه كساني تنها مرد سخن و چه كساني عمل كردند. و چه كساني خدا را مي خواستند و در اين را از همه چيزشان گذشتند ومال و جان فرزندانشان را فدا كردند و چه كساني كه غير از اين بودند شما انشاالله جزو افراد اول هستيد و جزو كساني هستيد كه با مال و جان مجاهده كرديد. يقين داشته باشيد كه مادران شهدا در روز قيامت در پيشگاه حضرت فاطمه زهرا(س) جمع خواهند شد، و از شفاعت آن بانوي بزرگوار ومادر شهيدان راه فضيلت استفاده ها خواهند كرد مادر عزيز نكند در آن روز حضرت از دست شما ناراحت باشد و بگويد كه آيا فرزند شما از حسن من و از حسين من و از فرزندان بني هاشم از اصحاب حسين عليه السلام برتر بود؟ نكند عملي از شما سرزند كه خداي نكرده فردا در پيشگاه حضرت زينب كبرا (س) سرافكنده باشيد، خواهرانم به هوش باشيد كه به خاطر برادرتان كه انشاالله به سعادت رسيده است.
دینتان را نفروشيد، نكند خداي نكرده ناشكري كنيد اگر تفكر كنيد اينگونه مردن فوز عظيمي است كه خدا منت گذاشته و به ما اعطا كرده است.
آيا دوست داشتيد كه برادرتان پير شود و در بستر بميرد و جهنمي شود، نكند در روز قيامت از شفاعت ائمه عليه السلام و علي الخصوص خواهر سالار شهيدان حضرت زينب كبری بدور باشيد.
خواهش عاجزانه اي كه دارم اين است كه هيچ انتظاري از هيچ كس جز خدا نداشته باشيد اگر به واسطه شهادت من منتی بر كسي بگذاريد و يا انتظار بي مورد از كسي داشته باشيد.
بدانيد كه خدا از شما راضي نخواهد شد. فقط به خدا تمسك شويد و در مسائب اميدتا را از دست ندهيد من نميگويم براي من گريه نكنيد ولي در موقع گريه دشت كربلا را به ياد بياوريد. اگر براي حسين و اصحاب مظلومش گريه كنيد بسيار اجر خواهيد برد زيرا كه حسين عليه السلام مصباح الهدي و سفينه النجاه بود و او مظلومانه كشتند. براي اين گريه كنيد پرچمدار حضرت ابا عبدالله را با قساوتي به شهادت رساندند براي اين گريه كنيد كه گونه لاله هاي سرخ عاشقان امامت را پرپر كرديد براي اين گريه كنيد كه چقدر جفا كردند و چگونه تير سه پر گلوي نازنين حضرت اصغر را پاره كردند.
براي فرزند 10 ساله امام حسين (حضرت عبدا....) كه در دفاع از امام خويش به شهادت رسيد گريه كنيد به آن بدنهاي مطهري گريه كنيد كه در زير سم اسبان له شده به آن اسيراني گريه كنيدكه به عنوان خارجي اهانتهاي كه نكردند.
به شبهاي كه حضرت رقيه (س) از عمه اش زينب(س) سراغ پدر را ميگرفت و او جز گريه جوابي نداشت به محروميتهاي آن بزرگواران كشيدند گريه كنيد به آن عزيزاني كه مهدي گويان روي مينها رفتند و تكه تكه شده اند در حالي كه آرزوي كربلا داشتند به عبدالله، سيدحسن، آيت، كريم ،سيد كمال ،سيدمحمد، جواد، علي،گ و محمد برزگوار و به ساير دوستاني كه بادلهاي پر از امید و با مظلوميتي كه شيعه را تاج افتخار است، شهيد شدند گريه كنيد و اگر در اين بين من هم لايق بودم براي من گريه كنيد.
والسلام صفر اباذری