#کانال_شهدای_میانه
من تُرکم و سرمستم،ترکانه سلح بستم
در عشق علی ماندم،در راه وطن هستم
شهیدبزرگوار، ارتشی مومن، بایرامعلی خدابنده پور اقدم، در روزهای اول بهار سال 1323 در شهرمیانه متولد شد. پدرش آقاولی نام داشت ونام مادرش گلدسته بود.
تحصیلات خود را تا کلاس ششم ابتدائی به سبک مدارس آن زمان، دراین شهر خواند.
زندگی بی آلایش و ساده این خانواده او را مردی مصمم و با ایمان دینی، تربیت کرد.
در سن جوانی، به ارتش ایران پیوست.
زندگی ارتشی، همواره سخت بوده ومردانی را طلب میکند که اراده ای آهنین داشته باشند و بتوانند درشرایط جنگی و همیشه آماده، دوام بیاورند و در تب و تاب سختی ها، چون فولاد شوند، از طرفی دیگر در خدمت خلق و مردم خویش تا پای جان بایستند.
دوران اولیه آموزش نظامی را در پادگان شیراز گذراند. پس از اخذ درجه گروهبانی، به اردبیل منتقل شد و پس از آن به همدان فرستاده شد.
سِمَت نظامی اش، راننده تانک بود. در قبل از پیروزی انقلاب تا درجه استواریکمی ارتقاء یافت.
در زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران، ارتشیان در دو گروه قرار گرفته بودند. نظامیان شاه پرست و نظامیان ضد شاه.
شهیداقدم، با شناختی که از اهداف انقلابیها، پیدا کرده بودو می دانست چه کسانی در مقابل رژیم شاهنشاهی ایستاده اند، به صف مردم ضد شاه گرایش داشت.
هرگز دیده نشد تفنگش را به سمت مردمش هدف بگیرد.
همسر این شهیدبزرگوار روایت میکند: او در برخورد با مردم احترامشان میکرد. همیشه میگفت من از انقلاب طرفداری میکنم، چون میدانست شاه خائن است.
اوپرورش یافته پدر ومادری بودکه اهل دین و مذهب بودند. از همان زمانی که ازدواج کرده بودیم، نمازش را میخواند و روزه اش را میگرفت .
پس از پیروزی انقلاب، قسمتی از لشکر پادگان همدان به شهر میانه انتقال داده شدودر این نقل و انتقالات، شهید اقدم هم پس از سالها ماموریت در شهرهای مختلف، بار دیگر به زادگاهش برگشت و تا قبل از وقوع جنگ تحمیلی در میانه خدمت کرد.
در اوایل سال 1359 تحرکات حزب وابسته به بیگانه ی کوموله، به ریاست قاسملو بیش از حد شده و شهرهای کردستان عزیز را،ناامن کرده بود.
صدام قصد حمله داشت اما از این گروهک مزدور، به عنوان بهانه اختشاشات استفاده میکرد تا زمینه را برای جسارت و حمله به ایران هموار سازد.
شهید اقدم با گروهی، عازم منطقه دیوان دره،شدند برای حفظ امنیت، اما متاسفانه در یک شبی، به اسارت اعضاء کوموله، که در کوهها و پشت جاده ها کمین میکردند شدند. بیش از دو ماه شکنجه و گرسنگی و تشنگی کشیدند وسرانجام آزاد شدند.
چند روزی از بازگشت به خانه اش نگذشته بود که، در شهریورماه سال 1359 جنگ تحمیلی از طرف حزب بعث عراق، به طور رسمی آغاز شد. و ایشان جزء اولین نفراتی بودند که برای دفع دشمن،به جبهه اعزام گردید و بعدها، به دفعات و مکرر، در عرصه دفاع مقدس، در جبهه های مختلف حاضر بود.
ماهها گذشت و حاصل زحمات جان برکفان این سرزمین، باعث شد، حمله دشمن تا بن دندان مسلح، بجز در مواردی خاص به شکست بیانجامد.
آخرین بار، جبهه بستان و منطقه چزابه، شاهد تلاشهای این غیور مرد آذری بود تا اینکه در 23 بهمن ماه سال 1360 براثر اصابت ترکش گلوله توپ به سرش به شهادت رسید.
شهید اقدم، نمونه بارزی از مردانی هست که در راه وطن و در راه حفظ وجب به وجب خاک ایران عزیز، جانفشانی کردند.
مزار این کشته در راه این مرز و بوم، در گلزار شهدای میانه واقع شده.
راه این شهید اسلامیت و ایرانیت تا ابد،پر رهرو باد.
@shohdayemiyaneh